My personal notes

Once Upon a time...

پنجشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۱۸ ب.ظ


یکی بود یکی نبود.

آتش نشانانی بودند. مردمانی...

مردمی بودند که کاش هیچ وقت نبودند...

مردانی رفتند که کاش...

و کاش و کاش و کاش

و کودکی که امشب پدرش به خانه نخواهد رفت...

و مادری که پدر شد

و مردمی که سال هاست مرده اند.

تو کجایی؟

.

.

.

قصه ما به سر رسید. اون مرد به خونش نرسید.



موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۳۰
محمد محزون

نظرات  (۱)

۳۰ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۱ محدثه محزون
شاید بهتر است بگوییم که:
روزی روزگاری، مردمانی در این سرزمین بودند پوشالی
که نه می فهمیدند و نه تلاشی برای فهمیدن می کردند
+کاش قصه ی این مردمان به سر می رسید
نه قهرمانان داستان...
پاسخ:
هعی....
آی آدم ها که در ساحل نشسته شاد و خندانید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی